مظلومیت رشته ی ادبیات و علوم انسانی چند دهه ای است که در جامعه ی ما آغاز
شده و پایان آن بستگی به تفکرات مردم کشور ما دارد. فکر کردن درباره ی
کرامت و عزّت انسان در جهان هستی و تمامی صفات نیک او در قلمروی علوم
انسانی آغاز می شود. نگاه تفسیری به تمدن و فرهنگ اسلامی و تولید اندیشه
های مُدرن اجتماعی، همه و همه در گروی حوزه ی علوم انسانی شکل می گیرد. در
گذشته خانواده ها فرزندان مستعد خود را برای فراگیری علوم قرآنی و زبان و
ادبیات فارسی تشویق می کردند و اصولا در آن زمان انسان باسواد به کسی اطلاق
می شد که در عرصه ی انسانی تبحر داشته باشد، همچون دانشمندان بزرگ مسلمان
ایرانی که به غیر از علوم خاص زمان خود که شامل ریاضیات، نجوم و ... می شد
در عرصه ی علوم انسانی هم دستی توانا داشتند، و با این حال کمتر شاهد آسیب
پذیری و کژروی در جامعه و کم رنگ شدن هویت ملی بودیم. تخصصی نمودن رشته های
تحصیلی در مقطع متوسطه و ایجاد و تقویت رشته های ریاضی و تجربی همسان با
علوم انسانی و تشویق کردن والدین و اطرافیان دانش آموز برای ادامه ی تحصیل
در رشته های ریاضی و تجربی و دست دوم خواندن رشته ی علوم انسانی و تلقین
کردن این که افراد کم ذهن و تنبل به رشته ی علوم انسانی می روند در تفکرات
فرزند خود و جامعه گذرگاه های ورود غربت علوم انسانی در جامعه ی ما است با
این حال آشکارا می توان مظلومیت این رشته را در مقطع متوسطه نظاره کرد،
شاید هم مقداری از این مظلومیت به خود دانش آموزانی که برای نرفتن به رشته
های فنی و کاردانش به سراغ این رشته می آیند برگردد که بدون کسب معدل
مخصوص این رشته را برمی گزینند تا که در جامعه بگویند ما هم شاخه ی نظری
رفته ایم و به خیال خود، این رشته را همانند بعضی رشته های کاردانش مثل
نجاری و ... آسان تصور کنند.
به عکس تفکرات آنان، این رشته در مقطع متوسطه و در دانشگاه از واحدهای
بسیار سختی تشکیل شده است که در رشته های دیگر چنین سختی ای را نمی توان
مشاهده کرد. نشانه ی دیگر مظلومیت این رشته، بعضی از اساتید و دبیران هستند
آن قلیل دبیران عزیزی که هنوز فرق چگونگی تدریس در این رشته با دیگر رشته
ها را نمی دانند و به جای تدریس درس به بیان تفکرات شخصی می پردازند و
افکار دانش آموز یا دانشجو را باب میل خود جهت می دهند چنین دبیری چه جوابی
در پیشگاه خداوند و نظام جمهوری اسلامی دارند؟ آیا نمی دانند که دانش
آموزان از آن ها چه انتظاری دارند، با این که بعضا معلمین نمونه و باسوادی
هم هستند ولی انتظارات ما را برآورده نمی کنند. آیا مسئولی نیست که یک
ساماندهی علمی و فکری برای این رشته انجام دهد؟
اساس رشته علوم انسانی مطالعه آزاد و یاری دبیر به دانش آموز در این زمینه
است که متاسفانه، بعضی معلمان با تکلیف زیاد، و پرداختن به مسایل حاشیه ای
مانع فعالیت علمی در این رشته می شوند و اصلا بعضی معلمان برای این رشته
توانایی ندارند یا آن که دبیر رشته ی تحصیلی دیگری هستند. آیا قبول ندارید
که باید در آموزش و پرورش تحول عظیمی انجام گیرد، آیا این فرموده امام راحل
را قبول ندارید که فرمودند: اگر آموزش و پرورش متحول شود، جامعه متحول می
شود. دیگر از مجرمان مظلوم کردن این رشته برخی از مسئولین مربوطه می باشند
که اجازه ی برپایی این رشته را در بعضی از مدارس نمی دهند. «من با جرات
تمام می گویم مدرسه ای که رشته ی علوم انسانی نداشته باشد، ارزش درس خواندن
در آن نیست» مسئولانی که ادعای فرهنگ بالا را می کنند، چرا به فکر آینده ی
کشور نیستند و در برخی مدارس هنوز این رشته نیست. نمی دانند که این خود
نوعی بی فرهنگی ست که در مدرسه ایی رشته ی علوم انسانی نباشد، آفرین و
هزاران درود و سلام بر مدارس طالقانی، امام خمینی و شهید بهشتی و ... که از
این رشته بهره مند هستند و به پرورش تفکر جامعه ی آینده ی ما مشغول هستند.
هر چه از مظلومیت این رشته بگوییم کم است، تمام عناصر قوی که در وجود
انسان نهفته و آشکار است همه پیوند در رشته ی علوم انسانی دارد. در تاریخ
12 شهریورماه 86 رهبر معظم انقلاب امام خامنه ای (حفظ ا...) در دیدار با
نخبگان فرمودند: «ما، در رشته های گوناگون: علوم انسانی، ادبیات، فلسفه،
تاریخ، هنر سابقه داریم. بعضی از علوم دیگری هم است که گر چه از غرب آمده،
اما خمیر مایه ی آن که عبارت از: عقلانیت و تجربه گرایی است، از تفکر و روح
ایرانی ـ اسلامی است» از بین بردن این باور که رشته ی انسانی کم ارزش است.
یکی از رسالت ملی مهم شورای انقلاب فرهنگی است. به امید آن روز که با
تفکرات متفکران رشته ی علوم انسانی، ایران اسلامی به اوج اقتدار در جهان
هستی برسد. انشاءا...
.
.
.
.
.
منبع: www.ettehadjonoub.ir